Friday, October 12, 2007

ضمیر مفعولی در گویش طبس

محمد رضا عطاری
كارشناس ارشد زبان‌شناسی
attari.mr@gmail.com
این مقاله اولین بار در مجله‎ی زبانشناسی، انتشارات جهاد دانشگاهی تهران شماره 38 پاییز و زمستان 1383 چاپ و منتشر شده است. اینک با بازخوانی و ویرایش مجدد، در اختیار علاقه‎مندان قرار می‎گیرد. در نگارش مقدمه، مدیون آقای م. سهرابی ام.
مقدمه
در دل دو كویر سوزانِ لوت و نمك، محصور در میان رشته‌كوههای شتری در شرق و رشته كوههای شیب1 در غرب، در جنوب شرقی خراسانِ بزرگِ عهد كهن2 شهری قرار دارد كه از دیرباز طبس نامیده می‌شود. به لحاظ تاریخی قدمت این شهر به دوران پیش از اسلام می‌رسد. اگر چه در خصوص پیشینه‌ی این شهر -آنگونه كه باید- سند و مدركی در دست نیست، اما از قراین بر‌می‌اید كه باید بسیار كهن بوده باشد. "یاقوت حموی در معجم‌البلدان می‌گوید در نزدیكی این شهر آتشگاههای معروفی وجود داشته؛ نام قریه‌ی تشكانون -آتش كانون- از آن آتشكده‌ها است."3
برابر كتب تواریخ و فتوحات، این شهر یك ‌بار به سال 22 هـ. در دوران عمر و مجدداً درسال 29 هـ‎. به روزگار عثمان، به دست اعراب مسلمان فتح شده و به دروازه‌ی خراسان شهرت یافته است.
گویش مردم این شهر كویری در شمار زیباترین و خوش‌آهنگترین گویشهای خراسان می‌باشد. ملك‌الشعرای بهار، آنجا كه اهمیت و ضرورت تحقیق در گویشهای رو به استحاله و انقراض سخن می‌گوید، از گویشهای خراسان، تنها از دو گویش مشهدی و طبسی نام می‌برد.4
دور افتاده بودن و محصور بودن این شهر در میان كویر، این گویش را از تغییر و تحولی كه بر دیگر گونه‌های فارسی وارد شده حفظ كرده و آن را نسبتاً دست نخورده باقی گذاشته است. غنا و دست نخوردگی واژگان، افعال‌ساده و پیشوندی، تركیبات، اصطلاحات و نیز دستور آن، این گویش را به‌عنوان یكی از حلقه‌های اتصال زبان پهلوی به زبان فارسی كنونی معرفی می‌كند. این گویش در سطح آوایی، واژگانی و دستوری از زبان فارسی متمایز می‌باشد. از جمله‌ی این تمایز‌ها وجود ضمیر پیوسته‌ی مفعولی است كه در درون ساخت فعل وارد شده‌است. در اینجا به بررسی ساخت ضمیر پیوسته‌ی مفعولی در گویش طبس می‌پردازیم.

بررسی ضمیر مفعولی در گویش طبس
در گویش طبس ضمایر پیوسته‌ی مفعولی به صورت میانوند پیش از ریشه‌ی فعل می آید. در این صورت پیش از این ضمایر یكی از وند‌های فعلی؛ /be/ ب تاكید (زینت)، /ma/ می استمرار، /næ/ نون نفی یا اجزایِ پیشوندی فعل مانند؛ /vâ/، /var/ و /dar/ در فعلهایی چون /var doštæ/5 برداشتن، /vâ kerdæ/ باز كردن و /dæ kešedæ/ سوزن نخ كردن؛ نیمه بستنِ در.
او بچه‎ها رِ بِ‎شو خَندُن. او بچه‎ها را خنداند. u bečæhà re bešu xandon
تجزیه‎ی جمله‎ی بالا:
u، ضمیر فاعلی (او)؛ bečæ، اسم (بچه)؛
hâ، نشانه‎ی جمع(ها) re، نشانه‎ی مفعول (را)؛
be، وند فعلی نشانه‎ی تاکید یا زینت (ب) šu، ضمیر پیوسته مفعولی (آنهارا)
Xandon، سوم شخص جمع گذشته فعل خنداندن
ضمیر پیوسته‎ی مفعولی گویش، بر خلاف تعریف کلی که برای ضمیر ارایه می‎شود؛ "ضمیر کلمه‎ای است که جانشین اسم می‎گردد." در این‎گونه موارد، برخلاف دستور زبان فارسی رسمی، در عین حضور اسم به عنوان مفعول، حضور ضمیر هم اجباری بوده و حذف ضمیر جمله را از نظر شم زبانی گویشوران غلط می‎کند:6 * او بچه‎ها رِ بِ‎خَندُن. u bečæhà re be xandon *
ضمایر مفعولی گویش از نظر شخص و شمار بر شش شخص دستوری و یک ضمیر جنس دلالت دارند:
ضمیر اول شخص مفرد: om (اُم)- em (اِم) معادل فارسي‌ضمير: َم
ضمیر اول شخص جمع: emu (اِمو) معادل فارسي‌ضمير: ِمان
ضمیر دوم شخص مفرد: et (اِت) معادل فارسي‌ضمير: َت
ضمیر دوم شخص جمع: etu (اِتو) معادل فارسي‌ضمير: ِتان
ضمیر سوم شخص مفرد: eš (اِش) معادل فارسي‌ضمير: َش
ضمیر سوم شخص جمع: ešu (اِشو) معادل فارسي‌ضمير: ِشان
ضمیر پیوسته‌ی مفعولی مبهم n
برای نمونه كاربرد ضمایر شش‌گانه‌ی مفعولی را در فعل بازگو‌كردن (var goftæ) برای زمان گذشته در گویش طبس می‌آوریم:
var om gof برای من بازگو كرد. var emu gof برای ما بازگو كرد.
var et gof برای تو بازگو كرد. var etu gof برای شما بازگو كرد.
var eš gof برای او بازگو كرد. var ešu gof برای آنها بازگو كرد.
به اضافه‌ی این ضمایر ضمیر پیوسته‌ی مفعولی مبهم /n/ در گفتار گویشوران وجود دارد، كه ارجاع به شخص معینی نداشته و بطور كلی بر جنس بشر و بطور كلی انسان یا آدم اطلاق دارد، مانند؛
ma n tarsà 7 [آدم] می‌ترسد.
bečà nàhs ma n košà بچه‌ی نحس (شرور) [آدم] را می‌كشد.
bâ češâš ma n xorà با چشمهایش [آدم] را می‌خورد. (كنایه از خشونت در چهره‎ی شخص.)
ضمایر پیوسته هر‌گاه پس از پیشوندهای پایان یافته به واکه(مصوت) و قبل از وندهای /be/ ب تاكید (زینت)، /ma/ می استمرار، /næ/ ن نفی یا وندهای فعلی مانند؛ /vâ/، /var/ و /dar/ بیایند، واکه(مصوت)‌ی آغازی خود را در گفتار از دست داده و در ساخت فعل ادغام می‌شوند، مانند:
ma –m xandanà 8 مرا می‌خنداند.
be –tu zà شما را زد.
vâ –š ker بازش كرد.
ضمیر پیوسته‌ی مفعولی در فعلهای متعدی هرگاه ارجاع به جاندار داشته باشد -چه مرجع آن درجمله ذكر شده باشد و چه به صورت ضمیرِ مفعولی جدا (غیر پیوسته) همراه با نشانه‌ی re (را) در جمله آمده باشد.- به صورت پیوسته در ساخت فعل وارد می‌شود. وجود ضمیر پیوسته در ساخت دستوری فعل‌اجباری و لازم است، ولی وجود این ضمیر با مرجع شیء در درون ساخت فعل، حتا در صورتی كه مفعول خود به صورت ضمیر همراه با نشانه‌ی «را» در جمله آمده باشداختیاری است، مانند:
 مفعول با مرجع جاندار
1. doz re be š goroftan دزد را گرفتند.
2. uhâ re be šu zàdan آنها را زدند.
3. be tu zàdan [شما را] زدند.
 مفعول با مرجع بیجان
4. ketâb re var eš doštom كتاب را برداشتم.9
5. ketâb re var doštom كتاب را برداشتم.
6. var doštom [كتاب را] برداشتم.
در جمله‌های 1، 2 و 3 مفعول دارای مرجع جاندار (انسان یا حیوان) بوده و وجود ضمیر مفعولی در درون ساخت فعل اجباری است. مفعول از جمله‌ی 1 (اسم) و جمله‌ی 2 (ضمیر) قابل حذف بوده ولی اگر ضمیر پیوسته از جمله‌ی 3 حذف شود، عبارت باقی‌مانده از نظر شم زبانی گویشور غیر دستوری خواهد بود. در سه جمله‌ی 4، 5 و 6 كه مفعول عبارت غیرِ جاندار است، مفعول در سه صورت اسم، ضمیر جدا و نیز ضمیر پیوسته قابل حذف بوده و خللی بر دستوری بودن عبارت وارد نمی‌شود.
ضمایر پیوسته‌ی مفعولی در ساخت فعلِ منفی بعد از وند be با جزء غیر فعلی واقع شده كه دلالت ‌بر تاكید بر مفعول دارند. این ضمایر در حالت غیر تاكیدی بعد از وند نفی næ واقع می‌شوند، مانند:
be š næ goroftom او (آن) را نگرفتم. (تاكید بر مفعول)
be næ š goroftom او (آن) را نگرفتم. (تاكید بر وند نفی næ)10

جای قرار گرفتن ضمایر پیوسته‌ی مفعولی در گویش طبس
در این گویش محل قرار گرفتن این ضمایر با توجه به وند‌هایی كه در ساخت فعل وارد می‌شوند قابل توجه بوده و می‌توان گفت، این ضمایر:
1- بطور كلی در فعلهای تركیبی (پیشوند + فعل ساده) و ساختهای با فعل كمكی خواهم پس از جزء غیر فعلی می‌آیند، مانند:
xom eš gof به او خواهم گفت.
var eš madarom آن را بر می‌دارم.
در گونه‌ای از گویش كه جدید و متاخر می‌باشد، ضمیر پیوسته در مواردی قبل از فعل كمكی خواهم می‌آید، مانند:
ma fardâ u re eš xom di من فردا او را خواهم دید.
در برابر گونه‎ی کهن‎تر: ma fardâ u re xom eš di من فردا او را خواهم دید.
2- ضمایر پیوسته‌ی مفعولی در فعلهای تركیبی (ااسم/ صفت/…+ فعل ساده) پیش از وند نفی næ می‌آید، مانند:
râh eš næ xom dâ او را راه نخواهم داد. (به او اجازه‌ی ورود نخواهم داد.)
tir eš næ kerdan تیرش نكرده‌اند. (به او تیر اندازی نكردند.)
qasam om næ dahe سوگندم ندهید.
3- ضمیر پیوسته در نقش مفعول مستقیم در حالتی كه مرجع آن جاندار (انسان یا حیوان) باشد همراه با مرجع خود در جمله می‌آید و حذفِ آن جمله را غیرِ دستوری - از نظر گویشور- می‌كند، مانند:
kaftarâ re be šu goroftom كبوتر‌ها را گرفتم. حذف ضمیر پیوسته >>>
kaftarâ re be -- goroftom * (جمله‌ی غیر پذیرفته و غیر دستوری)
dos:â re be šu goroftan دزد‌ها را گرفتند. حذف ضمیر پیوسته >>>
dos:â re be -- goroftan * (جمله‌ی غیر پذیرفته و غیر دستوری)
در صورتی كه مفعول مستقیم جاندار بوده و به عنوان اسمِ جنس مورد نظر باشد، ضمیر پیوسته ترجیحاً از جمله حذف می‌شود، مانند:
bečà re næbâs be š zà بچه را نباید زد. حذف ضمیر پیوسته >>>
bečà re næbâs be - zà بچه را نباید زد.
4- در جمله‌های مجهول ضمایر پیوسته در برخی از فعلها مانند؛ xaredæ خریدن، goftæ گفتن، xordæ خوردن و یا bordæ بردن پس از صفت مفعولی ساخت مجهول آمده و نقش فاعل واقعی را در بیشتر جمله‌های منفی، سوالی یا التزامی گویش بر عهده دارند، مانند:
var goftà tu nærà11 [از جانب شما] باز گو نشود.
xordà t am xà šo خورده‌ات هم خواهد شد؟
از مقایسه‌ی ضمیر پیوسته‌ی مفعولی در ساخت فعل گویش با گونه‌ی گفتاری فارسی رسمی می‌توان نتیجه گرفت كه در گویش طبس مفعول مستقیم (به صورت اسم یا ضمیر) با مرجع جاندار یا بیجان از جمله قابل حذف شدن است. در گفتار گویشوران با وجود مفعل مستقیم (جاندار) چه به صورت اسم و چه به صورت ضمیر، ضمیر پیوسته نه تنها در درونِ ساخت فعل تكرار می‌شود، بلكه وجود آن در جمله اجباری بوده و حذف‌ آن جمله را غیر دستوری می‌كند.

پانوشت
----------------
1- در گويش بومي شيب گفته مي‌شود، اما در برخي از كتابهاي جغرافي از جمله جغرافيايِ سياسي كيهان ص 203 [نقل از لغت‌نامه دهخدا] شوراب ذكر شده است.
2- شهرستان طبس در زمستان 1380 بر اساس تصويب هيئت دولت از خراسان جدا و به استان يزد ملحق شد.
3- نقل از طبس قرباني پيشگام انقلاب، زجاجي؛ محمد رضا، انتشارات سعيد، مشهد،چاپ اول، ص8.
4- براي اطلاعات بيشتر در مورد تاريخ و گويش طبس ر.ك. عطاری؛ محمد رضا، بررسي و توصيف گويش طبس، پايان‌نانه‌ي كارشناسي ارشد، دانشكده ادبيات مشهد، زبان‌شناسي، 1379.
5- در گويش طبس واكه‌ي æ واجگونه‌ي e بوده و تلفظي بين a و e دارد.
6- در این مورد، توضیح بیشتر در ادمه مقاله آمده است.
7- واكه‌ي à واجگونه‌ي a بوده و تلفظي بين a و â دارد.
8- نشانه‌ي – به جاي واكه‌ي حذف (ادغام) شده در صورت آوانگار جمله‌هاي گويش آورده شده است.
9- اين جمله در گفتار گویشوران نسلهاي قبلي به صورتvareš doštom كاربرد داشته، يعني مفعول، تنها به صورت اسم يا به صورت ضمير در جمله مي‌آيد و كاربرد همزمان اين دو در گفتار گویشوران كهنسال رايج نبوده است.
10- موضوع وند نفي na در گويش طبس شايسته‌ي بحث مفصلتري است كه در حوصله‌ي اين مقاله نيست.
11- فعل كمكي رفتن raftæ در گويش (به جاي فعل شدن در فارسي رسمي) در ساخت مجهول بكار برده مي‌شود.

1 comment:

mehdi sohrabi (مهدی سهرابی) said...

به اين مقاله ، در « كندو » لينك داده شد .
http://kandook.blogspot.com/2007/11/blog-post.html
پيروز و سربلند باشيد .